امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب امدی
سنگدل این زود تر می خواستی'حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان تو ام 'فردا چرا
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب امدی
سنگدل این زود تر می خواستی'حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان تو ام 'فردا چرا
یکی از شاگردان سقراط وی را پرسید:ازچه رو هرگزت اندوهگین نددیده ام?
سقراط گفت: از ان رو که چیزی را مالک نیستم که عدمش اندوهگین کند'
هر وقت توی اب یه ادمی رو می بینم
که سرو ته ایستاده'
نگاهش میکنم و هر هر می خندم
گو اینکه نبایست این کار رو بکنم
چون شاید توی دنیای دیگه ای
در زمان دیگری
در جای دیگری'
چه بسا درست ایستاده همون ادم
و این منم که سروته وایستادم
واقعا این عجیب ترین چیزه تو این دوره و زمونه
که ادم یه گیتار داشته باشه'که خودش بنوازه و بخونه
خوده خودش ها!_واقعا که چه لذت نابی داره
داشتن یه گیتار....که نیازی به شخص من نداره
یا چنان نمای که هستی،یا چنان باش که می نمایی
بایزید بسطامی
دوست کسی است که نزد او می توانم بلند فکر کنم
امرسون
انسان مانند رودخانه ای است که هرچه عمیق تر باشد ارام تر است
منتسکیو
وقتی که این همه اشتباه جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد
راسل
به لره میگن:باجناقت HIVگرفته
میگه:این پدر سوخته پارسالم GLXگرفت به ما نگفت'
باران و باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از ان کیست
کوروش کبیر
انسان همان میشود که اغلب به ان فکر میکنند
کوروش کبیر
لاله کاران دگر لاله مکارید|باغبانان دودست از گل بدارید
دوستان عزیز اگر از هر کدام از مطالب ما خوشتان اومده نظر دهید'
تعداد صفحات : 2